آشنایی با شخصیت و اندیشه های محقق توانا سید محمد حسینی (فطرت)  

 

بخش نخست

سید محمد حسینی متخلص به فطرت، در سال 1350ش در ولایت بامیان افغانستان چشم به جهان گشود. اجداد وی از مشاهیر سادات و عالمان برجسته شیعه بودند که در مناطق بلخ و بامیان سکونت داشته­اند. با سقوط رژیم جمهوری محمد داود و کودتای کمونیستی هفتم ثور (هفتم اردبهشت) 1357ش پدرش به همراه خانواده­اش در سال 1358ش به کشور جمهوری اسلامی ایران مهاجرت نمود.

حسینی دوره­های ابتدائی، متوسطه، و دبیرستان را در شهر مشهد سپری نمود. پدرش از عالمان  اهل قلم است که تا کنون بیش از 20 اثر تالیفی در قالب کتاب منتشر ساخته است. سید محمد حسینی فطرت تحصیلاتش را در مشهد و قم، سپری کرد و در کنار تحصیل به مطالعه و تحقیق در زمینه­های تاریخ، ادیان، ادبیات فارسی، فلسفه و عرفان و سیاست روی آورد. وی در کنار درس­های سنتی حوزوی، مقطع­ لیسانس را در رشته­ «علوم اجتماعی» در دانشگاه باقرالعلوم قم و در رشته «فقه و معارف اسلامی» در همین مقطع در دانشگاه بین المللی جامعة المصطفی العالمیه ایران فراگرفت. همزمان با اتمام دوره­های سنتی دروس حوزوی به دنیای شعر و ادبیات علاقه بیشتری نشان داد و در این زمان مقطع فوق لیسانس را در رشته «ارتباطات با گرایش دین و رسانه» در دانشگاه بین المللی جامعة المصطفی العالمیه به پایان رساند. وی هم اکنون پذیرفته شده مقطع دکتری در رشته «قران و علوم و اجتماعی» جامعة المصطفی العالمیه می باشد که برای یک دوره کوتاه مدت مطالعاتی و فرهنگی به کشور ایالات متحده آمریکا به سر می برد.

سید محمد حسینی فطرت از استعداد و پشت کار فوق العاده­ای برخوردار است. با توجه به گستردگی مطالعات در زمینه­های تاریخ و ادیان، سیاست، تفسیر و علوم قرآن، فلسفه و عرفان، آثاری را تالیف نموده است نموده که در زیر معرفی می گردد.

یک) آثار منتشر شده

1- جهان بیدل: مهمترین اثر حسینی فطرت است که در 510 صفحه و در شش فصل در زمینه تبيين مبانی معرفتی «ابوالمعانی ميرزا عبدالقادر بيدل» شاعر حکیم و عارف نامدار مسلمان تالیف نموده است.  

2- مقدمه بر مثنوی اصول دین: مثنوی اصول دین اثر یکی از عالمان بزرگ شیعه چند دهه قبل افغانستان است که ایشان با یک مقدمه نسبتا جامع به نشر آن پرداخته است.

3- دخالتهای پاکستان در افغانستان از تکوین مجاهدین تا امارت طالبان:  این اثر در زمینه مطالعات سیاست می باشد. (مقاله)

4- سهم داشتن در تدوین کتاب تاریخ درخشان پیامبران: «تاریخ و سیره»

دو) آثار منتشر نشده

1- خلسه های عرفانی در حراء قرآن: پژوهش تفسیری با رویکرد عرفانی

2- مجموعه اشعار

3- انسان در نگاه اندیشمندان اسلامی و غرب: گفتمان مشترک فلسفی و عرفانی 

                                      حسینی فطرت و بیدل

سید محمد حسینی فطرت در حدود بیست سال از عمرش را به مطالعه روی شخصیت، اشعار، و آثار ابوالمعانی میرزا عبدالقادر بیدل سپری کرده است. نتیجه پژوهش­ها و واکاوی­های وی را در این زمینه و نیز گفتگوهایش  با دیگر بیدل شناسان و بیدل پژوهان، را در کتاب جهان بیدل وی می توان دریافت. از آنجا که نویسنده این سطرها زندگی نامه و آثار حسینی فطرت را در گفتگو با خود وی بدست آورده خلاصه دیدگاه وی را در شناخت و شهودش از بیدل در اینجا ذکر می گردد. 

به باور وی «حضرت ابوالمعانی بیدل سروش عرشی و صور اسرافیلی هست که پیام جاودانه­اش حقیقت و حیات را در کالبد مردگان دمیده، و اسیران ناسوت و زندانیان «من» های ذهنی و طبیعی را به سوی عالم وحدت لاهوتی که عالم رهایی است فرا خوانده و نوای آزادی از سلطه کثرات و غفلتها و حجابهای تعصب و تقلید در ساحت پندار و گفتار و کردار را با داوودی­ترین لحن می­سراید. نوای آزادی­بخش او همان نیاز بنیادی ماست که سالهاست بطور بایسته و شایسته نتوانسته­ایم باز شناخته و بدان بپردازیم و غفلت از آن، فرهنگها، جوامع و سیاست­های جهان موجود را به عرصه تعصبات و کثرات بدل کرده است.

بیدل به باور وی، مصلحی هست که می کوشد از مجرای اصلاح باورها، اندیشه­ها و طرز تفکرها و نیز به چالش کشیدن خرافات و عقاید نادرست، به اصلاح فرهنگ، جامعه و بهبودی زندگی بشر قدم گذارد و جامعه کثرت­زده و کثرت­گرا را به جامعه عقلانی و عاطفی و جامعه عشق و عرفان محور توحیدی تبدیل نماید. جامعه­ی که  مهمترین وجه اشتراک و وحدتش، احترام ادیان و فرهنگها به یکدیگر، و عشق ورزی آدمیان به همنوع و ارائه دینی مبتنی بر اخلاقمداری و حقوق انسانی بوده و در عین باورمندی به کثرت در حوزه­های فرهنگی و اعتقادی، یکایک افراد را به فراسوی ایدئولوژی­ها و اعتقادات صوری­شان دعوت می­کند و در یک کلام؛ خداگونگی را به نمایش گذاشتن و خدمت به خلق را پیشه کردن مهمترین آموزه­ی اوست. فراموش نکنیم خدای بیدل، خدای عشق و محبت است، عشقی که برخواسته از معرفت به حقایق بوده و درمان تمام دردهاي فکر و فرهنگ ماست:

                    عقل و حس، سمع و بصر، جان و جسد 

                       همـــــــه عشق است، هو الله احــــد

از منظر حضرت ابوالمعانی آغاز و فرجام هستی عشق و محبت بوده و عشق مقصود دو عالم است و لاغیر:

                              همین عشق است مقصود دو عالم  

                                 شرار خفته در دود دو عالم

و همین عشق تجلی سرمدی در آدمی است و چیزی که ملایک از آن بیگانه و بی­بهر­ه­اند:

                                عین عشقی متن به وهم و قیاس  

                                  بی نشانا! نشان خود بشنـــاس

امروزی­ترین و ماندگارترین پيام بیدل اين است كه هستی، یک واحد کل با هم مرتبط است و همه چیز  آیینه­دار یک حقیقت بوده و کمال آدمی در متحد شدن شهودی، ذوقی و تجربی با هستی است و انسان خداگونه­ترین موجود بوده و انسان‌دوستي جوهر انسانیت و ایمان است.

                      مقصد از خانه اگر دیدار صاحب خانه نیست 

                         سر به دیواری زنید و کعبه ها ویران کنید

  مدعا اینست کای بی دانشان جهل کیش 

  دیده بگشایید و طوف حضرت انسان کنید

«خداگونگی» در همه انسانها بالقوه و در مسیر شکوفایی بوده و در انسان عارف و آزاده به اوج خود به فعلیت می­رسد؛ اگر آدمی، به آن آزادگی و استغنای والا برسد، مقام خداوندگاری را خواهد داشت و اگر به آن پشت کرده و بی اعتنا باشند، خود اسیر هوسها و زبون تعصبات و کور ذوقی­های خودش خواهد ماند و جامعه جهنمی توسط او باز تولید خواهد شد:

                                   انسان که فلکهاست سرافکنده‌ی او   

                                     در حیرت خود گم است داننده‌ی او

                    دارد خاصیتی که در خارج و ذهن            

                    هر چیز که آفریده، شد بنده‌ی او

مقصد و مقصود بیدل از شعر« آدمگری» بوده و از این نظر کار او«پیغمبری» ست، براستی بيدل، پیامبر صلح کل، وحدت متعالی ادیان، مفسر مقاصد پیامبران، و هدهد آشنا به آشیانه سیمرغ عارفان و منادی اسرار حقيقت، کمالات اهل طریقت و مصلح فرهنگ و فریادگر عریان عدالت است.

              اختـــلاف وضع ها بیدل لباسی بیش نیست  

              ور نه خون یکرنگ است در پیکر طاووس و زاغ

امروزه بیش از هر زمانی به بیدل و آموزه­های او نیازمندیم. چه اینکه جهانی که در آن بسر می بریم به شدت از پشت کردن به وحدت و توغل در کثرت از یک سو، و تعصب و قشری‌گری بی سابقه‌ی دینی از سوی دیگر، در رنج است، پیام تسامح و تساهل و عشق و محبت او آمیخته با عمیق‌ترین معرفت شهودی ‌چونان ندایی است آسمانی که بر دل رنجور طالبان عالم معنا، می‌نشیند و روح آنان را رهایی بخشیده و تا عوالم ربوبی و ملاقات زمان سرمدی به اهتزاز در می­آورد. و از این منظر نزاع­های طفلانه برخواسته از تعصبات مذهبی بیگانه با حقیقت، در چشم حضرتش بس نکوهیده و حقیر می­نماید، و با حیرت آیینه­سان عارف محو حقیقت و مناظر زیبای عوالم غیب و شهود، تفاوت بس آشکار دارد:

                   محو عشق از کفر و ایمان فارغست       

                            خانه حیرت تماشا می‌کند

در میان تمامی بزرگان فلسفه، ادب، حکمت و عرفان هند و پارس، بیدل بیشترین سنخیت و گسترده­ترین تنوع فکری که مطابق با نیاز زمانه ما باشد را از آن خود کرده و شاید پیام هیچ یک آنان به اندازه تعالیم بیدل برای معتقدان به عرفان گره­گشا و پر ارج نباشد. او درّه‌ی تاج تصوف و کمال نهایی شعر عرفان اسلامی- هندی است. او خداوندگار معنا و مضامین و سلطان محیط حیرت عارفانه است، بحری که آن را ساحلی نیست و غواصان عالم مراقبه و مکاشفه هر چه در آن شنا می‌کنند به پایان آن نمی‌رسند. بزرگداشت این شخصیت بی همتا در واقع بزرگداشت خود ماست و یادکرد بیدل، یاد کردن روح آسمانی و نفخه لاهوتی، و خرد قدسی به ودیعت نهفته در خود ماست. گشت و گذار در رازهای کلام حضرتش، سیاحت در فرحات بهشت آزادگی و خدا را در همه چیز دیدن، است که فرهنگ ما قرنهاست در حسرت بالفعل شدن آن به انتظار نشسته است و بیدل با لسان قدسی خویش از آن قرنها گمشده­ی ما رازگشایی کرده و بشارت می­دهد:

                               منتظران بهار بوی شکفتن رسید      

                            مژده به گلها برید یار به گلشن رسید

            لمعهٔ مهر ازل بر در و دیوار تافت                

         رسید  جام تجلی به دست نور ز ایمن 

                   زین جمنستان کنون بستن مژگان خطاست       

                            آیینه صیقل زنید دیده به دیدن رسید

الهام از آموزه­های بیدل، ما را بر آن می دارد تا آیینه­های وجودمان را در پرتو معرفت بیدلی صیقلی نموده و شاهد تجلی آن بهار معرفت در ساحت جان و جهان و فرهنگ و طن خویش باشیم و گلهای عشق و عاطفه و عقل و عرفان از ضمایر یکایک ما سربرآورده و پرتو آن مهر ازلی را در آنات و لحظات خویش هویدا بنگریم، و با تعالیم و انفاس مسیحایی بیدل، زندگی خویش را به جوهر زندگانی که عشق است بیاراییم. باری همنفسی با بیدل را غنیمت بزرگ بدانیم چه اینکه سخن­های بیدل نه شعر و کلام است بلکه آن گونه که خود او پرده بر می­دارد: 

فطرت بیدل همان آیینهٔ معجزنماست  

هر سخن‌ کز خامه‌اش می‌جوشد الهام است وبس